ها؟

ها یعنی همین

ها؟

ها یعنی همین

دلم شکسته است ...

خدایا دلم شکسته است، آره خدا دلمو بدجور شکستن.

...

گاهی وقتها چقدر ساده عروسک می شویم نه لبخندمی زنیم نه شکایت می کنیم فقط احمقانه سکوت می کنیم

امیر ...

امروز روزیست یادواره چشم نهادن کوچک پسری که اکنون 21 بهار از عمر خود را گذرانیده و در جهت دریافت ویزای ورود به بالاترین درجات وجودی هستی قدم در عزم راستین خویش گذاشته و به عنوان رفیقی راستین سالیانیست در کنار من هست و امیدی در این تاریکی غفلت برای من ساخته ، ازینکه نتوانستم برایت کاری کنم ، بسیار شرمنده ام امیر جان ولی این هدیه ای است از جانب بدترین دوستت که در این مدت رفاقت جز ناملایمت‌ها و بدی با تو هیچ نکردم و همیشه مایع عذاب برایت بوده ام ، می دانم ، اما ...



از من بپذیر .




Liewe vriend Amir, Happy Birthday


I dashur mik Amir, Happy Birthday


عزیزی أمیر صدیق، عید میلاد سعید


Հարգելի բարեկամ Amir, Ծնունդդ շնորհավոր


Əziz dostum Əmir, Happy Birthday


Amir lagun maitea, Happy Birthday


Дарагі сябар Амір, З Днём Нараджэння


Скъпи приятели Амир, Честит рожден ден


Benvolgut amic Amir, feliç aniversari


亲爱的朋友阿米尔,生日快乐


親愛的朋友阿米爾,生日快樂


Dragi prijatelju Amir, Sretan rođendan


Drahý příteli Amir, Všechno nejlepší k narozeninám


Kære ven Amir, Happy Birthday


Beste vriend Amir, Happy Birthday


Dear friend Amir, Happy Birthday


Kallis sõber Amir, palju õnne

Mahal na kaibigan Amir, Happy Birthday

Hyvä ystävä Amir, Happy Birthday


Cher ami Amir, joyeux anniversaire


Estimado amigo Amir, Feliz Aniversario


ძვირფასო მეგობარო Amir, დაბადების


Lieber Freund Amir, Happy Geburtstag


Αγαπητέ φίλε Amir, Χρόνια γενεθλίων


Chè zanmi Amir, Happy Anivèsè


חבר יקר אמיר, יום הולדת שמח


प्रिय दोस्त आमिर, जन्मदिन मुबारक हो


Kedves barátom Ámír, Boldog születésnapot


Kæri vinur Amir, hamingju Fæðingardagur


Sayang teman Amir, Selamat Ulang Tahun


Amir cara chara, Breithlá shona


Caro amico Amir, Buon Compleanno


親友して、Amir、ハッピーバースデー


사랑하는 친구 아미르, 생일 축하


Amir carissime, Felix dies natalis


Dārgais draugs Amir, laimīgs Dzimšanas diena


Mielas draugas Emyras, su gimtadieniu


Почитувани пријатели Амир, Среќен Роденден


Dear teman Amir, Happy Birthday


Għażiż ħabib Amir, Xewqat sbieħ f'Għeluq Sninek

Kjære venn Amir, Happy Bursdag


دوست عزیزم امیر ، تولدت مبارک


Drogi Przyjacielu Amir, Happy Birthday


Caro amigo Amir, Feliz Aniversário


Dragă prietene Amir, mulţi ani


Дорогой друг Амир, С Днем Рождения


Драги пријатељу Амир, срећан рођендан


Drahý priateľovi Amir, Všetko najlepšie k narodeninám


Dragi prijatelj Amir, Vse Datum rojstva


Estimado amigo Amir, feliz cumpleaños


Rafiki Amir, Heri Siku ya kuzaliwa


Käre vän Amir, Gott Födelsedag


รักเพื่อน Amir, สุขสันต์วันเกิด


Sevgili arkadaşım Emir, mutlu Doğum Günü


Дорогий друже Амір, З Днем Народження


عزیز دوست امیر، سالگرہ مبارک ہو


Thưa bạn Amir, Chúc mừng sinh nhật


Annwyl gyfaill Amir, Pen-blwydd Hapus


ליב פרייַנד אַמיר, האַפּפּי געבוירן

سنگینی لحظات و فقط یک کلمه !

سنگینی صدای سکوتم و بغض ناشیانه ام که مدتی است گلویم را می فشارد و بیشتر و بیشتر تا شاید و باید بترکانندش و انفجارش سکوتم را محو کند و اما نه .

سنگینی لحظات ، دلتنگی ها و غصه ها و فشار ناشی از تحمل ناملایمتها مدتهاست همچون رفیقی شیشانه و همچون دوستی صمیمی دستم را گرفته است مرا با خود به سفر می برند ، سفرهای رویایی که رویایش را هیچوقت نداشتم و نخواهم داشت .

سنگینی بودن سنجاقک های پروانه نما و کوسه های دلفین نما مرا در شادی وجود داشتن عدم ها و قدم ها قرار داده و صبح و شب با بال خاطره ها و با خاطر پرواز سنجاقک ها و دفاع از نداشتن داشتن ها وادار به خنده های قبیحانه ای می کند که خودم هم از شدت آن دچار دل گرفتگی شدید و نابودی آخرین ضربات تیک تیک وار ساعت محور قلبم شده ام .

دوست داشتم باورم کنند و نه اینکه باور کنند من را .

دوست داشتم سرمای مهر وجودی سنجاقک ها را همچون نوازش پروانه هایی ببینم که مهرشان گرمایی معادل با میلیون برابر خورشید دارند .

می دانستم سنجاقک ها در مرداب زار زندگی می کنند و پروانه ها در آسمان خیال ها و می دانستم کوسه ها از خوردن سیر نخواهند شد و می دانستم پروانه ها دیگر وجود ندارند .

می دانستم ستاره هایم ، ستاره نیستند و بازتاب خورشید بروی ماهواره های خبرکش و خبربر که با موج ها و امواج ها دست به رسم نابودی تک ستاره ها گرفتند و همه را با شمشیرهای امواج شکل خود بروی ساحل ساختگی دریاهای خود نابود خواهند کرد.

می دانستم و سنگینی سکوتم فقط برای وجودم است و بس .

فقط یک کلمه مساویست با سکوت .

پرواز !

می گویند عشق گاهی پیش می رود گاهی پرواز می کند. با یکی راه می آید با دیگری به خشونت رفتار می کند. سومی را سرد می کند و چهارمی را هلاک می کند. همانند صاعقه در همان دم آغازین به پایان می رسد. قلعه ای را که شبانگاهان به محاصره در می آورد تا صبحگاهان تسلیم می شود ! چون هیچ نیرویی را یارای مقابله با آن نیست

اینم یکجایی خوندم یادم نیست کجا بود !

این

یکجایی خوندم یادم نیست کجا بود (صاحبش راضی باشه ! )


بعضی عشق ها مثله قصه نوحه
( از ترس  طوفان میان سراغت).

بعضی عشق ها مثله قصه ی ابراهیمه
(باید همه چیزتو براش قربانی  کنی).

بعضی عشق ها مثله قصه مسیحه
(آخرش به صلیب  کشیده میشی).

اما بیشتر عشق ها مثله قضیه موساست
(یه کم که دور میشی یه گوساله  جاتو میگیره)!!!

امروز

امروز از هر روز دیگه ای بیشتر خسته شدم نمی دونم چرا ولی شدم !

غم

بعضی وقتها نه بهتره همیشه بگم (غصه ول کن نیست)

بدون عنوان

سلام


واسه آدما خیلی چیزا مهم نیست ، مثلا" اینکه کسایی که ادعا می کنن ، باورش نکن
بجاییکه پشتش باشن و بگن نه ، میگن اینطوری نبوده ، آره .
کاش واقعیت چیزای دیگه بود
کاش اونایی که فکر می کردند ، واقعا" می گفتن نه.
کاش تو راهرو ها بجایی که سرشونو بندازن پایین سلام کردن یادشون می بود
کاش فداکاریاشونو واسه خودشون نگه می داشتن
کاش می فهمیدن بعضی کارا یا بعضی چیزا واسه برگشت نیست واسه رفتنه
کاش کسایی که خودشون دلشکسته بودن ، دل شکستن بلد نبودن
شایدم لازم به شکستن باشه ، حقش تنبیه چون دلشکسته است
ولی اونایی دل آدما رو می شکنن ، یک چیزاییو یاد می دن به آدم میدونی چی ؟

1.مسیرو بهت یاد میدن میگن ، همونی که قبلا" گفتم غلطه ، ولی نه الان همون درسته
2.یاد میدن دل بقیه رو بشکنی
3.یاد میگیری که خودتو آدم حساب کنی
4.یاد میگیری دیگه واسه کسی از چیزایی نگذری
5.یاد میگیری مثل خودش باشی
6.معنی فداکاریم می فهمی
7.معنی عهد و قول دادنم رو بهت یاد می دن

همین.

لعنت

لعنت به این روز لعنتی ؛ لعنت به امروز .

درد و زمان

می گویند که زمان همه دردها را درمان می کند
ولی , هیچ دردی درمان نمی یابد بلکه فراموش می شود
دستخوش اتفاقات روزانه یادت می رود که دردی داشته ای یا
سعی می کنی یادت برو د... دیگر هیچ چیز تورا یاد دردت نمی اندازت هیچ صدای ،
هیچ تصویری نمی تواند یاداور آن خاطرات باشد و احساس خوبی دست می دهد
این فراموشی و همین که احساس کردی که فراموش کرده ای
همین که باور کردی زمان دردهایت را درمان کرد به سراغت می آیند ،
انگار زمانی نگذشته ست
انگار همین دیروز بود
همه خاطراتت مانند فیلمی از نگاهت می گذرد
به همین سادگی ولی نه زندگی ساده ست
و نه دردهایش یاد می گیری که با آنها زندگی کنی
بالاخره باید زندگی کرد

منبع : خانم فرشته

درد...

دلم گرفته 10000000 برابر همیشه ، اساسی یک دردی افتاده به جونم که نمی دونم .

هر کی این فکرو می کرد راجبم مهم نبود .

ولی اینبار یک کسی این

فکرو کرد که ...

کاش تو اینجوری فکر نمی کردی.

صدا ...

تموم دلتنگی من ، ١لحظه سکوت غریبانه ایه که با نامردی همبستر شده و وفا و دوستیو فراموش کرده و نطفه ای بسته شده ، که معلوله .

قصه تلخ قـــوربــــاغــــه هــا !!!! ...

قصه تلخ قـــوربــــاغــــه هــا !!!!


مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگین بودند
قورباغه ها به لک لک ها شکایت کردند
لک لک ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند
لک لک ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه ها
قورباغه ها دچار اختلاف دیدگاه شدند
عده ای از آنها با لک لک ها کنار آمدند و عده ای دیگر خواهان باز گشت مارها شدند
مارها بازگشتند و همپای لک لک ها شروع به خوردن قورباغه ها کردند
حالا دیگر قورباغه ها متقاعد شده اند که برای خورده شدن به دنیا می آیند
تنها یک مشکل برای آنها حل نشده باقی مانده است
اینکه نمی دانند توسط دوستانشان خورده می شوند یا دشمنانشان


منبع

کوله پشتی تنهایی من

و عشقی باقی نیست , نه برای من , نه برای غم دلتنگی من.
برای یتیمانه بودن کوله پشتی ام که خالیتر از هر عشقیست .

(خودم)

تنفر

و چشمان نا توان من از تر شدن 
و دلی که شاید دیگر نیست 
حتما مرده 
اگر این بار ترک بخورد 
... 
باید خندید انگار 
خیلی عجیب  
مثل آدم های عجیب  
گفتم تنفر  
از فکر های متعفن 
شبیه ماموت 
کهنه تر از کهنگی  
گفتم تنفر 
از اندیشه های مرده 
از فکرهای ساکن 
از مطیعان مطلق


(قندیل)

من چه دانم؟

مرا گوئی کرائی کرایی کرائی 
من چه دانم 
چه دانم چه دانم
چنین مجنون جرائی چرائی چرائی 
من چه دانم

چه دانم چه دانم چه دانم 

مراگوئی به این زاری که هستی 
به عشقم چون بر آیی 
من چه دانم چه دانم چه دانم 
مرا گوئی چه می جوئی چه می جوئی دگر تو 
ورای روشنائی من چه دانم 
چه دانم چه دانم چه دانم 
منم در موج دریاهای عشقت 
مرا گوئی کجایی مرا گویی کجایی 
کجایی من چه دانم چه دانم

در مورد عشق

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی است خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال.عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر می زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می گیرد.

عشق در غالب دلها ، در شکلها و در رنگها تقریبا مشابهی ، تجلی می شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است، اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش را دارد و از روح رنگ می گیرد و چون روحها ، برخلاف غریزه ها ، هر کدام رنگی از ارتفاع و بعدی و طعم و عطری دارند ویژه خویش، می توان گفت که به شماره هر روحی، دوست داشتنی است

عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصلها و عبور سالها برآن اثر می گذارد، اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و خراج زندگی میکند و بر آشیانه بلندش ،روز روزگار را دستی نیست... دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیباییهای روح که زیباییهای محسوس را به گونه ای دیگر می بیند.عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است. اما دوست داشتن آرام و استوار و پروقار است و سرشار از نجابت.

عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است.اگر دوری به طول انجامد ضعیف می شود، اگر تمام دوام یابد به ابتذال می کشد و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب و " دیدار و پرهیز" زنده و نیرومند می ماند. اما دوست داشتن با این حالات ناآشناست.

آجیجونم !

دلــهـای پــاک ، خطـا نمیکنند . سادگی میکننــد . امــروز ، سـادگی پاکــتــرین خطای دنیاست !!!

همین

دوباره نمی دونم

دوباره نمی دونم اشتباه کردم ، یا نه ولی این بد دردیه افتاده بجونم ، مثل خوره داره میخورتم ، درده درد نمی دونمه . همین

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟  

نمیدونم

نمی دونم چرا دوست ندارم بخوابم ، نمی دونم ، دیشبم به بدبختی خوابم برد

خدایا ...

خدایا دلم گرفته ، نمی دونم ، غصم شده ، بغضه داره می ترکه یعنی من چیکار کردم ، کاش می دونستم ، خدایا دلگیرم از دنیا ، اینم نوبت ماست دیگه ، کم درد داشتم اینم روش ، خداجون ولی بدون من ایوبت نیستم که صبر داشته باشم ، کمکم کن

عاشقتم خدا....

خداجون یادته اون روز رسیدم مشهد ، دم فلکه پارک پول نداشتم ، بیام خونه ، گفتم یعنی تا پیروزی باید پیاده برم ، گفتم کوش ، کوش اینیکه میگیی هوامو داری ؟ یادته ؟

همش 200-300 تومن تو جیبم پول بود اونم پولای از جنگ برگشته و داغون ! ، اگه از 3راه کوکا می خواستم برم خونه میشد 200 + 300 تومن+ 300-400تومنم تا خونه وای ساعت 11-12 شب یخ می زدم .

هوا سرد بود خیلی سرد ، یخ کرده بودم ، سرمای پارکم داشت میکشتتم ، اینو که گفتم نمی دونم کی منو برد جای تاکسی ها ؟ یک پیکان قراضه واستاده بود ناز کردم اولش سوار نشدم ! چند تا تاکسی دیگه هم بود ! اونا تا 3راه سوار نمی کردن ، واسشون صرف نداشت !

بالاخره خودمو راضی کردم سوار پیکان قراضه بشم !

سوار شدم ، گفتم 3راه گفت بفرمایید ، جوون بود ، تو ماشین بوی سیگار میداد !

ای فحشی که بهش دادم بدبختو !

رسیدم سر 3 راه پولامو جمع کردم دادم بهش ، گفتم بفرمایید دعا دعا می کردم بگه 100 تومن !

یکهو جا خوردم ، گفت ممنون ، صلوات بفرستید ، موندم چی بگم ، به قیافش نمی خورد اصلا" ، خیلی برام عجیب بود ، خیلی !!!

1بار دیگه گفتم بفرمایید !

گفت شبه عیده صلوات بفرستید ، خدا باورم نمی شد ، میزاشتی 5 دقیقه از حرفم بگذره ! بعد اینجوری شرمنده خودت میکردیم ها !

اون لحظه انگاری دنیا رو بهم دادن ، رفتم از زیرگذر اونور ، سوار تاکسی شدم پایداری پیاده شدم ! اومدم خونه !

با اینکه هفته بدی واسم بود ولی خوشحال بودم ، خیلی ، نمی دونم  چرا پولی نبود ولی ، 1چیزیو فهمیدم ؛ فهمیدم تو هستی ، مطمئنم کردی ، خدا دوست دارم ، عاشقتم .

موندم دردم چیه ؟

خدایا موندم باز دردم چیه ، دوباره باز دلم گرفتو اومدم سراغ این وبلاگ بیچاره .

دوستش دارم ، عاشقشم ولی ...

نمی دونم خدا ، وقتی باورت کردم که اومدم مشهد ، وقتی باورت کردم که فهمیدم دوستش دارم وقتی دوستش داشتم فهمیدم همه چیه من تویی ، تو فقط تو .

دلم گرفته ، از خودم ، از اینکه چطوری تونستم به خاطر یکی دیگه با دل خودم بازی کنم ، دلم گرفته که چطوری تونستم ،

خدا چطوری دردمو بهش بگم .

خدا خودت می دونی دردم چیه ، خوده خودت .

هرچی سعی می کنم کسیو اذیت نکنم باز نمیشه ، چی بگم .

خدا معذرت میخوام ، بخاطر بودنت و ندیدن من.

خدا معذرت میخوام ، به خاطر عاشق بودن و معشوق نبودن من.

خدا معذرت میخوام ، به خاطر داشته هایی که به من دادی و من اونا رو نداشته می دیدم.

خدا معذرت میخوام ، به خاطر وجود بی وجود من .

خدا معذرت میخوام ، به خاطر خودم ، ببخش که فقط تو موندی ، تو و تو و تو و تو .