ها؟

ها یعنی همین

ها؟

ها یعنی همین

محاسبات!

شرمنده استاد داوودیم که 3 ساله مثل یک خواهر کمکم کرده؛ و من و من خاک بر سر !×!×!×!

این همه کمکم کردو حالا؟!!!

جلوی دوستش شرمندش کردم؛ خاک بر سرم!


آخه محاسبات 10 !!!

خاک مجتبی خاک !


چرا نخوندی؟

چرا نخوندی؟


خاک!

قاصـدک

قاصــــــــــــــــــــــــدک
قاصــدک! هـــان، چه خبــــر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، اما،‌ اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو، دروغ
که فریبی تو ، فریب
قاصدک هان، ولی … آخر … ای وای
راستی آیا رفتی با باد؟
با توام، آی! کجا رفتی؟ آی
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی، جایی ؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز؟
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز

در دلــــــــــم می گریند…!


از مهدی اخوان ثالث


شعر و تو وبلاگ دکتر دلژین خوندم، خوشم اومد گذاشتم...